«چوچو» لوکوموتیو بخار کوچولویی بود که با واگنهای پر از مسافر و بارها و بستههای پستی، از ایستگاهی در شهر کوچک به ایستگاه مهمی در شهر بزرگ میرفت و برمیگشت. روزی فکر کرد که چقدر از این کار خسته شده است و اگر این واگنها نباشند، میتواند به تنهایی، خیلی راحت و آسان حرکت کند. آن وقت همه مردم او را نگ