این کتاب، داستان رستورانی با نام «سوپ و خمیر ترش» در سانفرانسیسکو است که معجزه می کند. چیمن و بیورگ دو برادرند که آنجا را اداره می کنند. آنها در این شهر بزرگ در یک آپارتمان غذای شان را می پزند و به طور غیرقانونی آن را سرو می کنند، و البته جای شان را هم به کسی لو نمی دهند. لوآ که از شرایط کاری و شغلش