وقتی مگ، بهترین دوست او، در اتاق یک مسافرخانه، با سرکشیدن بطری مواد شوینده خودکشی می کند، کودی در شوک عمیقی فرو می رود. او و مگ تمام حرف هایشان را به یکدیگر می گفتند. پس چطور او متوجه هیچ چیز نشده بود؟ ما وقتی کودی به شهری می رود که مگ در آن مشغول به تحصیل بود تا وسایلی که از او باقی مانده را جمع کن