طاهره خانم باریک با صورت زرد لاغر، دو تا ابروی وسمه کشیده پررنگ بالای چشمهای سیاه گود افتاده، همان طور قرآن میخواند و از وقتی قابله نرسیده زایو از حال رفت، کلام خدا را با تاکید بیشتری تلاوت می کرد گویا امید از نرگس بریده بود هر بار که نور میافتاد تو اتاق گویی طاهره خانم ملکهای بود مومیایی شده،