کتاب وداع با اسلحه (علمی و فرهنگی) : آخر های تابستان آن سال ، ما در خانه ای در دهکده زندگی می کردیم که در برابرش رودخانه و دشت و بعد کوه قرار داشت . در بستر رودخانه ، ریگ ها و پاره سنگ ها زیر آفتاب خشگ و سفید بود ، آب شفاف بود و نرم حرکت می کرد .....