هایدگر بر فهم انسان به منزله «در جهان بودن» و بر «خودآگاهی انسانی» از «وضع بشر در هستی» تکیه می کند. شریعتی نیز دین را به مثابه «خوآگاهی انسانی نسبت به وضع خویشتن در جهان» تفسیر می کند و این تعریف با تعاریف فقهی، کلامی و تیولوژیک از دین هیچ قرابتی ندارد، بلکه نگاهی «رهایی بخش» به انسان است.