آنچه پیوندتان میداد فقط دستهاتان بود پیش پایش زانو میزدی تا بر این رابطه نامی بگذاری او ایستاده پیش روی تو، تو زانو زده در پایش، پاهایش را بغل میکردی محکمتر و محکمتر دستهایت را تا کمرش بالا میبردی و او خم میشد و فقط دستهایت را میگرفت، تو همیشه فروتر، خاکسار، او همواره فراتر بلند میشدی،