آن شب، ماریا در حملهای عصبی لیتوگرافی عکس ژنرال را پایین کشید، آن را با همه توان به طرف پنجره ویترای باغ پرتاب کرد هنوز خشم او برای مقابله با نگهبانانی که به ضرب باطوم وی را به اطاعت وا میداشتند، کافی بود تا اینکه هرکول را دست به سینه در آستانه در دید که خیره به او نگاه میکرد از مقاومت دست کشید