خواهر خرسی و برادر خرسی خیلی چیزها را خوب میدانند؛ مثلاً میدانند کجا میشود گلهای خیلی قشنگ پیدا کرد، کجا تمشکهای آبدار و خوشمزه دارد، جایی که بهترین عسل را میتوان پیدا کرد کجاست. ولی بعضی چیزها را هم خوب نمیدانند، مثل صرفه جویی و پس انداز کردن. تا اینکه یک روز باباخرسی خیلی از دست آنها عصبا