فروغ، در میان شاعران پس از نیما، چهرهای است که با آثار دوران کمال خود به نگرش و تکنیک ویژهای دست مییابد و هر دو رسالت فردی اجتماعی شاعر واقعی را به انجام میرساند او، با شناخت واقعیتهای درونی و بیرونی خویش، زوال را به مثابه درونمایه اصلی آثارش کشف کرد و خودسرایی را به مثابه مهمترین ویژگی تک