دوریان به اطراف نگاه کرد، شبح بدقواره آدمها که هر یک به وضع ناهنجاری روی زمین دراز کشیده و مشغول کشیدن تریاک بودند نگاه کرد پاهای تاشده، دهانهای باز، چشمهای از حدقه درآمده و خاموش او را به کلی مدهوش کرد به کیفیت خلسه کم و بیش آشنا بود میدانست که باطنا چه شور و حسرتی آنها را عذاب میدهد و این لذ