رمان «من، در شبی تاریک از خانه خاموشم بیرون رفتم»، داستان سفر داروساز تاکسهام، از شهرهای حومه سالزبورک است. داروساز، مردی میان سال، شناخته شده و قابل احترام است، اما خانواده اش او را ترک کرده اند و تنها زندگی می کند. او ناگهان قدرت تکلم خود را از دست می دهد. داروساز در سفر خود، راننده دو همسفر دیگر