آدم کش کور با این لغات ساده و واضح آغاز می شود: ده روز پس از پایان جنگ، خواهرم لارا، با ماشینش از یک پل به پایین افتاد. این کلمات را آیریس می گوید؛ کسی که پرونده ی مختصر مرگ خواهرش در سال 1945، با گزارشی استنطاقی همراه می شود که فوت را تصادفی اعلان می کند. اما همین که خواننده ی کتاب انتظار دارد داست