«من و هیولای من» همیشه با هم هستیم. آنقدر این هیولا بزرگ است که گاه من هیچچیز دیگری را نمیبینم… این حرفها را پسرک توی کتاب میگوید. برای چند لحظه چشمهایتان را ببندید و هیولای زردرنگ بزرگی را تصور کنید که همه جا همراه شماست، بداخلاق است و دنبالتان میکند. تازه سر شما فقط تا شکم او میرسد. به