خیلی خوب آن لحظه را به یاد دارم در برابر دریا ایستاده و زل زده بودم به رویمان همان لحظه بود که آنا از من پرسید: اگر کار وحشتناکی انجام داده باشم باز هم مرا دوست خواهی داشت؟ باید چه پاسخی میدادم؟ آنا زن زندگی من بود قرار بود سه هفته بعد ازدواج کنیم معلوم است هر کاری هم که کرده بود دوستش داشتم دستک