ارسال پیش فرض به
لطفا انتخاب کنید
اما صدایی که از اتاق آبی مرا میخواند، از آبی اتاق بلند میشد آبی بود که صدا میزد این رنگ در زندگیام دویده بود میان حرف و سکوتم بود در هر مکثم تابش آبی بود فکرم که بالا میگرفت آبی میشد آبی آشنا بود
رحلی
شومیز
76
160